از دخمه‌های پارسایی تا تالارهای زربفت: سیر تحول پوشاک در نخستین سده‌های میلادی و امپراتوری بیزانس

نخستین سده‌های میلادی: غلبه سادگی بر شکوه رومی

در نخستین سده‌های میلادی، همزمان با گسترش آرام و پیوسته آیین مسیحیت در سراسر امپراتوری روم، تحولی بنیادین در ارزش‌های اجتماعی و فردی در حال شکل‌گیری بود. این دگرگونی، بیش از هرچیز خود را در سبک زندگی و پوشش پیروان این آیین جدید نشان می‌داد. روز به روز تعداد بیشتری از مؤمنان برای دعا و شنیدن کلام خدا که عشقی بی‌قید و شرط را به همه‌ی انسان‌ها ابراز می‌کرد، در مکان‌های پنهانی همچون دخمه‌ها (Catacombs) جمع می‌شدند. این اجتماعات مخفیانه، که اغلب برای فرار از آزار و اذیت حکومت روم شکل می‌گرفت، فرهنگی مبتنی بر برابری، فروتنی و دوری از تجملات دنیوی را پرورش می‌داد.

این میل به سادگی و ارزش‌های جدید به تدریج بر فرهنگ غالب رومی پیروز شد و در نتیجه، سلایق محدودتر و متواضعانه‌تری در مورد ظاهر و نحوه‌ی لباس پوشیدن افراد پدید آمد. جلوه‌ی مجلل و پر زرق و برق چین‌های استولا (Stola)، که لباس بلند و چین‌دار زنان رومی بود، و توگا (Toga)، که نماد رسمی شهروندی مردان رومی محسوب می‌شد، به تدریج جایگاه خود را از دست دادند. این لباس‌ها که پوشیدنشان نیازمند مهارت و کمک دیگران بود و فرد را در فعالیت‌های روزمره محدود می‌کرد، دیگر با روح زمانه سازگار نبودند و استفاده از آن‌ها به مناسبت‌های خاص و تشریفاتی محدود شد.

ظهور تونیک: لباسی برای عصری جدید

جایگزین این لباس‌های پیچیده، تونیک‌های ساده و ابتدایی بودند که به شکل شرقی بریده و دوخته می‌شدند. این لباس‌ها که هم توسط مردان و هم زنان استفاده می‌شدند، نماد عملی بودن و هویت جدید مسیحی بودند. ساختار آن‌ها بسیار ساده بود: این تونیک‌ها از یک تکه پارچه، معمولاً پشم یا لینن، درست می‌شدند که از قسمت طول تا شده و از دو طرف دوخته می‌شدند؛ یک بازشوی ساده نیز برای سر در نظر گرفته شده و یک کمربند چرمی یا پارچه‌ای روی آن بسته می‌شد تا از گشادی بیش از حد آن جلوگیری کند.

در نتیجه‌ی قوانین اخلاقی جدید که بر پوشیدگی و حیا تأکید داشت، استفاده از آستین‌های تنگ و بلند که دست‌ها را کاملاً می‌پوشاند ضروری به نظر می‌رسید. این ویژگی در تضاد کامل با تونیک‌های کلاسیک رومی بود که اغلب بدون آستین یا با آستین‌های بسیار کوتاه طراحی می‌شدند. این تأکید بر پوشاندن بدن، واکنشی به فرهنگ اشرافی روم بود که در آن به نمایش گذاشتن بدن امری رایج بود.

این تونیک‌ها که از پارچه‌ی لینن درست می‌شدند و به عنوان زیرپوش، مستقیم با پوست بدن تماس داشتند، تنگ‌تر بوده و به‌طور گسترده‌ای مورد استقبال قرار می‌گرفتند؛ این لباس‌ها نمونه‌های ابتدایی پیراهن به شمار می‌روند و پایه‌گذار تحولی بزرگ در مفهوم لباس زیر و رو در قرون بعدی شدند.


پوشش مسیحیان قبطی و نمادگرایی «کلاویا»

شیوه‌ی جدید پوشش که از قرن سوم تا چهارم میلادی تغییر کرد، در آثار هنری باقی‌مانده از آن دوران، به ویژه در نقاشی‌ها و موزاییک‌های دوره امپراتوری روم متأخر به وضوح ثبت شده است. یکی از بهترین نمونه‌های این سبک لباس را می‌توان در منسوجات به جای مانده از مسیحیان قبطی در مصر مشاهده کرد. به لطف آب و هوای خشک این منطقه، بسیاری از این لباس‌ها سالم باقی مانده‌اند.

مسیحیان قبطی همین تونیک‌ها را می‌پوشیدند که از لینن طبیعی (کتان) درست می‌شدند یا به رنگ سفید بودند و با تزئینات رنگارنگ همراه می‌شدند. مهم‌ترین ویژگی تزئینی این تونیک‌ها، نوارهای عمودی موازی یا متقارن به نام کلاویا (Clavia) بود. این نوارها که از روی شانه‌ها به پشت و سینه می‌رسیدند و انتهای آنها نوک تیزی داشت، از بافته شده و یا با آن گلدوزی می‌شدند. انتخاب پشم برای این تزئینات کاملاً آگاهانه و نمادین بود. برتری الیاف حیوانی (پشم) بر الیاف گیاهی (لینن)، ارزشی نمادین داشت و به بره‌ی قربانی (Agnus Dei) که یک تصویر مهم در شمایل‌نگاری عرفانی مسیحیت و نمادی از حضرت عیسی (ع) است، مربوط می‌شد. در حالی که در روم، پهنای این نوارها نشانگر جایگاه اجتماعی فرد بود، مسیحیان این نماد را برای بیان هویت دینی خود بازتعریف کردند.


پوشش زنان: تاکید بر حیا و فضلیت

در این دوره، زنان و مردان، هردو همچنان شنل (Pallium) می‌پوشیدند تا خود را از سرما حفظ کنند. اگرچه زنان شال (Palla) را ترجیح می‌دادند. این شال پارچه‌ای بزرگ بود که می‌توانست به روش‌های مختلف روی بدن و سر انداخته شود. استفاده از شال، علاوه بر کارکرد عملی، مانع از خودنمایی بیش از حد زیبایی‌هایشان می‌شد. این رویکرد، توجه آنها را به فضیلت پاکدامنی، انسانیت و اطاعت (ویژگی‌های در نظر گرفته شده برای زنان در قرن‌های بعدی توسط پدران کلیسا) جلب می‌کرد و با ایده‌آل‌های جدید اخلاقی همخوانی داشت.

بیزانس: تولد دوباره شکوه در دربار قسطنطنیه

با انتقال مرکز قدرت به قسطنطنیه، فصل جدیدی از تجمل و شکوه آغاز شد که میراث رومی را با تأثیرات عمیق شرقی، به خصوص هنر ایران ساسانی، در هم آمیخت. موزاییک‌های باشکوه بازیلیکای سنت آپولینر نوو و بازیلیکای سن ویتاله در راونا (ایتالیا) که به قرن‌های ۵ و ۶ تعلق دارند، پنجره‌ای بی‌نظیر به این دنیای پر زرق و برق هستند. این آثار هنری، خودنمایی و ثروتی را که نمادهای قدرت سیاسی و مذهبی در فرهنگ بیزانس بودند، دوباره رواج دادند.

جلال امپراتوری دربار ژوستینین و تئودورا

در موزاییک‌های سن ویتاله، در مراسم تبرک، امپراتور ژوستینین (۵۶۵-۵۲۷) و همسرش تئودورا که اشخاص عالی‌رتبه و همسرانشان آن‌ها را احاطه کرده‌اند، در ژستی کاهنانه و پرشکوه ظاهر شده‌اند. آن‌ها لباس‌های چین‌داری پوشیده‌اند که یادآور پارچه‌های سنگین اشراف رومی است، اما ساده‌تر و منعکس‌کننده‌ی تأثیرات خاورمیانه‌ای می‌باشد.


ملکه تئودورا، سن ویتاله، راونا، نیمه قرن ششم

  • لباس دربار: تونیک سفید با آستین‌های تنگی که با حلقه، نوار و پاتاگیوم (نوار طلا دوزی شده روی شانه) تزئین می‌شدند، لباس اصلی بود. یک ردای ابریشمی بسیار آراسته بر روی این تونیک که برای زنان بلند و برای مردان کوتاه بود، پوشیده می‌شد. استفاده از جواهرات نیز زیبایی چهره‌ها را برجسته می‌کرد.
  • پوشش ملکه تئودورا: ملکه یک ردای گشاد به رنگ بنفش تیره سلطنتی بر تن دارد که بر روی لبه پایینی آن، داستان پرستش مجوسان گلدوزی شده که شاهکاری حقیقی محسوب می‌شود. این انتخاب طرح، نمادی از تقدیم هدایا به پادشاه آسمانی (مسیح) بود و جایگاه ملکه را به عنوان یک حامی دین مسیح تقویت می‌کرد. تونیک زیر آن نیز با حاشیه‌های طلایی عالی تزئین شده‌اند. تئودورا یک دیادم (نیم‌تاج) مزین به پندیلیا (تزئینات بلند آویزان متشکل از مروارید که از دو طرف تاج آویزان بود و ریشه شرقی داشت) بر سر گذاشته و یک گردنبند زیبای جواهر یا مانیاکیون که شانه‌ها را در بر گرفته، به گردن انداخته است.
  • پوشش امپراتور ژوستینین: ژوستینین تاجی با آویزهای جانبی روی سر دارد و با یک سنجاق سینه (Fibula) چشمگیر با مروارید، شنل خود را روی شانه راست بسته است. بخش جلویی این شنل با یک تبلیون (Tablion)، یک قاب چهارگوش مزین با پارچه‌ی تزئین شده، مشخص شده است که نشان از رتبه امپراتوری او دارد.

 

نبرد یونانیان با آمازون‌ها. فلورانس، موزه ملی باستان‌شناسی (فیرنزه، Museo archeologico nazionale di Firenze)

نبرد یونانیان با آمازون‌ها. تابوت سنگی

سبک زندگی، پارچه‌ها و رنگ‌ها در بیزانس

مردان بیزانسی، ریش و موی کوتاه داشتند که آن‌ها را از رومی‌های بدون ریش متمایز می‌کرد. زنان از روبان یا کلاه‌های پارچه‌ای مرصع برای نگه‌داشتن موهای خود که به شکلی پیچیده آرایش می‌شد، استفاده می‌کردند.

تمام لباس‌های دربار بیزانس تکنیک‌های تزئینی مختلف را نشان می‌دادند؛ پارچه‌های زربفت (Brocade) رنگارنگ، نخ‌های درخشان، سوزن‌دوزی و استفاده از جواهر. بیزانس که از سمت آسیا در کرانه‌ی رود بسفر قرار داشت، مرکز تجارت جهانی بود و انواع نخ‌های ابریشمی، عطرها، ادویه‌ها و سنگ‌های قیمتی به آن وارد می‌شد و این تبادلات اقتصادی در افزایش ثروت کشور مؤثر بودند.

بر اساس استانداردهای دقیق تشریفات که استفاده از رنگ و تزئینات را بر اساس رتبه تعیین می‌کرد، رنگ ارغوانی منحصراً به بازیلیوس یا امپراتور و خانواده‌ی سلطنتی بود. امپراتور ژوستینین نیز که بالاترین مقام رسمی کلیسا را داشت، این رنگ را به یاد ردای قرمز مسیح انتخاب کرد. رنگ ارغوانی و تمام طیف‌های آن از طریق چرخه‌های مختلف رنگرزی از حلزون مورکس به دست می‌آمد؛ یاقوتی، قرمز روشن، زرشکی، قرمز مایل به آبی و بنفش تیره.

طیف‌های آبی، سبز و صورتی هلویی که همیشه همراه با طلا بودند، نیز استفاده می‌شدند. پرورش کرم ابریشم که در سال ۵۵۲ تحت انحصار امپراتوری اجرا شد (پس از آنکه راهبان مسیحی تخم کرم ابریشم را از چین قاچاق کردند)، تولید سامیت (Samite)، پارچه‌ی ابریشمی سنگین که از شش نخ تشکیل می‌شد، به رنگ روشن با نخ‌های طلا و تصویر حیوانات موجود در دوایر مماس به سبک ایرانی-ساسانی را ممکن کرد.


هنر نساجی و نمادهای پایانی

اهمیت تزئینات آویز ابریشمی در آرایش کاخ و کلیسا به‌طور غیرقابل انکاری در بازیلیکای سنت سوفیا (ایاصوفیه) در قسطنطنیه آشکار است که تاپستری‌های آویزان شده از ستون‌ها، داستان‌هایی با هدف‌های عبادی را روایت می‌کنند. پارچه‌ها و لباس‌های بافته شده با فلزات گرانبها، به عنوان هدایای دیپلماتیک، اهمیت و احترام به فرمانروایان خارجی را نشان می‌دادند.

کفش‌ها نیز بخشی از این نظام سلسله‌مراتبی بودند. آن‌ها شبیه به دمپایی بودند که از ابریشم درست شده و با گلدوزی‌هایی به سبک ایرانی تزئین می‌شدند، اما رنگ‌های متفاوتی داشتند: رنگ سیاه برای اشخاص عالی‌رتبه و قرمز یا زرد با سگک‌های طلایی و سنگ‌های گرانبها برای فرمانروایان. کفش‌های قرمز امپراتور یکی از قدرتمندترین نمادهای جایگاه منحصر به فرد او بود.


نتیجه‌گیری:

صنعتگران متخصص در تکنیک‌های تزئینات باکیفیت، میراث فرهنگی یونانی-رومی را با مسیحیت و نمادهای شرقی ترکیب کردند و به سطح چشمگیری از ظرافت رسیدند که به ویژگی متمایز زیبایی‌شناسی بیزانسی تبدیل شد. آثار آن‌ها که توسط یک نظام سلسله مراتبی سیاسی-مذهبی حمایت و ارزشیابی می‌شد، تأثیر شگرفی بر حوزه‌های هنری قرن‌های بعدی، از اروپای قرون وسطی گرفته تا دربار خلفای اسلامی و هنر روسیه ارتدوکس، داشت. این سبک پوشش، چیزی بیش از لباس بود؛ بیانیه‌ای از قدرت، ایمان و تمدنی بود که در چهارراه جهان ایستاده بود.

پوشاک در امپراتوری روم: نماد قدرت، طبقه و هویت